کد خبر 747608
تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۴
کتاب چشم روشنی - کراپ‌شده

همان اول زندگی فهمیدم به اندازه فامیل‌هایم او دوست و آشنا دارد. با اینکه آن زمان بیست و چهار پنج سال بیش تر نداشت، هر شب مهمان داشتیم.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، کتاب چشم روشنی روایتی داستانی از زندگی جانباز شهید سید جواد کمال از زبان همسرش، منتشر شد.

این کتاب با زبان داستان وبسیار جذاب حال و روز جانباز شهید را روایت می‌کند و تصویری متفاوت از این افراد را به تصویر می‌کشد.


در این کتاب می‌خوانید: «سید جواد روزی با صد و هشتاد و خرده‌ای قد، هیکلی ورزیده و عنوانی دهن پُر کن می‌رود خواستگاری. اما بعد همه چیزش را از دست می‌دهد؛ جز مردانگی و اخلاق را... همان اول زندگی فهمیدم به اندازه فامیل‌هایم او دوست و آشنا دارد. با اینکه آن زمان بیست و چهار پنج سال بیش تر نداشت، هر شب مهمان داشتیم. برایمان کادوی عروسی می‌آوردند. یک شب که مادرم آنجا بود گفت که زشته مهمان‌ها شام نخورده بروند، نگهشان دارید. مادر رفت سراغ مرغ پختن من هم با اعتماد به نفس رفتم سراغ برنج و قابلمه. پلویی پختم که توی تاریخ ثبت شد. دانه‌های برنج طوری به هم چسبیده بود که مثل کیک قالبی از قابلمه بیرون آمد. وقتی دیس پلو را سر سفره گذاشتیم. سید جواد مثل قطعه‌های کیک پلوی شفته شده را می‌گذاشت توی بشقاب مهمان ها و با خنده می گفت:به هر نیتی دوست دارید این پلو را بخورید، به نیت آش، کیک یا ... همه خندیدند. خودم خنده‌ام گرفته بود. به خاطر این قضیه هیچ وقت سرزنش نشدم از بس که با همه خرابکاری‌هایم تشویقم می‌کرد.

حرف یکی دو روز نبود، ماجرای یک عمر بود. فکرش را هم نکن، که سید جواد یک جا بشیند و دست روی دست بگذارد. انگار ساخته بودنش، برای اینکه چشم همه را روشن کند. از بس که دلش روشن بود.»
جهت تهیه کتاب می‌توانید از فروشگاه اینترنتی «من و کتاب» آن را خریداری کنید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس